ابزار وبمستر

  تاریخچه نقد ادبی عرب و اسلام

    تاریخچه نقد ادبی عرب و اسلام

 

           نقد ادبی در فرهنگ و جامعه عربی را غالباَ به دو دوره قبل و بعد از اسلام تقسیم میکنند. دوره قبل از اسلام، اصطلاحاَ دوره جاهلی نام گرفته است. دوره اسلامی را نیز عادتا به دوره اموی و دوره عباسی و دوره بعد از عباسی و معاصر تقسیم میکنند.

 

            دوره جاهلی ( شعر جاهلیت) :     

 

           بازار عکاظ از بازار های موسمی معروف بود که در طائف تشکیل میشد و حدود بیست روز ادامه داشت. در این بازار مردم به دادو ستد میپرداختند و شاعران نیز شعر های خود را قرائت میکردند. میگویند نابغه ذبیانی، شاعر معروف از داوران این بازار بوده است. معلقات از اینجا مایه گرفته است. علاوه بر این بازار های موسمی دیگری در قلمرو اعراب تشکیل میشد، از جمله حیره، مرکز سلسله لخمیان که دست نشاندگان ایرانیان بودند و دومه الجندل اطراف دمشق که مرکز غسانیان بود و از دست نشاندگان بیزانس بشمار می آمد.

 

         در بازار عکاظ علاوه بر بررسی شعر شاعران و انتخاب بهترین آنها برای نصب در کعبه، به موازنه نیز میپرداختند و مقایسه شاعران با یکدیگر و شمردن مزایای یکی و معایب دیگری و ترجیح نهادن یکی بر دیگری از جمله برنامه های این مراسم بود.

 

         قصیده قالب شعری بود که بر شکل های دیگر غلبه داشت و ساختمان آن قرنها بدون تعغیر از سوی شاعران مورد توجه قرار گرفته بود. محتوی آن مدح یا هجا بود. شاعران در آغاز به توصیف طبیعت یا حالات روحی و عاطفی مثل عشق و هجران و وصل و یا اوقات شبانه روز مثل سپیده دم، سحرگاه و شامگاه می پرداخت و سپس به مدح ممدوح میرسید. بدین شیوه قصایدی بسیار سروده شده است، از آن جمله معلقات سبعه که بیانگر شعر جاهلی و شیوه فکر شاعران آن روزگار است.

 

            دوره اموی :

 

           در دوران حکومت خلفای راشدین شعر رونقی نداشت. خلفای راشدین اقبال چندانی به شعر نداشتند، اگر آن را تقبیح نمیکردند، ـ که گاه میکردند ـ به ترغیب و تشویق شاعران نیز نمی پرداختند.« یک روز حسان بن ثابت در مسجد شعر میخواند، عمر خطاب بگذشت و به خشم در او نگرید. حسان گفت : چه مینگری؟ من این جا شعر خواندم که بهتر از تو حاضر بود. یعنی رسول اکرم..» اما دوره خلفای بنی امیه دوره باز گشت به جاهلیت و تعصب خشک قومی و برتری طلبی و مقدم داشتن عرب بر سایر اقوام و ترویج بدویت بود. آنان شعر و شاعری را ترغیب و تشویق میکردند. یزید بن معاویه شعر میسرود. گفته اند یک روز آدینه برسر منبر شد و خطبه به شعر خواند.4

 

        در این دوره شاعرانی پدید آمدند که به تغزل گرایش نشان دادند،  زیرا از لهو و لعب لذت می بردند و شنوندگان اشعار خود را بدان می خواندند.  به طور معمول،  نقد در این دوره عبارت از داوری بین  شاعران بود و اظهار نظر در مورد شعر یکدیگر که جنبه ی ذوقی و استحسانی داشت.  گاه نیز  به موازنه می پرداختند.  وجود فرقه ها و اقوام گوناگون موجب شد تا نوعی نقد اعتقادی پدید آید.  بعضی از فرقه های مذهبی مدح یا هجا  را نکوهش  میکردند و عقیده داشتند که شعر باید در خدمت عقاید مذهبی  به کار گرفته شود.  از شاعران معروف این دوره می توان  به فرزدق  ( وفات 114ق.)، جریر (وفات 114ق.) و اخطل (وفات 92 ق.) اشاره کرد.  از میان شاعران سده ی  اول هجری شاعرانی نظری جمیل  ( عاشق بثنیه )،  قیس بن ملوح  ( عاشق لیلی ) معروف هستند.

 

 

 

          دوره ی عباسی :

 

              عباسیان را خراسانیان به حکومت رساندند. هدف، انتقال خلافت از امویان  به خاندان پیامبر  و اولادان علی بن ابیطالب (رض) بود،  اما به عموزادگان آنان رسید.  ابو مسلم که موجب دستیابی عباسیان  به خلافت شد، خود از تیر خشم آنان در امان نماند.  دوران اولیه ی  حکومت عباسیان با نفوذ خراسانیان در دربار و دستگاه خلافت همراه بود.

 

             عباسیان،  جز چند نفر از آنان ( سفاح و منصور ) به شعر و ادب بی رغبت نبودند.  بعضی از آنان خود  شعر می گفتند.  بعضی مجالس مناظره و مشاعره ترتیب می دادند.  قرون اولیه ی حکومت عباسیان، اوج تمدن اسلامی بود. شاعران و نویسندگان و منتقدان بزرگی در این دوره پدید آمدند.  طبیعی است که نقد نیز در این دوره رونق یابد.  افرادی نظیر ابو عمر بن العلاء و حماد راویه و مفضل ضبی و خلیل بن احمد و اصمعی،  در نقد شعر دیدگاه هایی خاص داشتند. گاه با صراحت نظر خود را مبنی  بر خوبی  یا بدی شعر بیان  می داشتند. کتاب طبقات الشعرای ابو عبدالله محمد بن سلام جمحی ( وفات 232 ق. ) از جمله کتاب های  نقدی است که در آغاز این دوره نوشته شده است. کتاب دیگر در این زمینه،  الشعر والشعراء از این قتیبه دینوری (213 تا 276 ق. ) است.  در این دوره هنوز معیار سنجش ذوق است و این کتاب نیز بر این مبنا است. از میان تعداد بسیاری از شاعران و نویسندگانی که خود  به کار نقد پرداخته اند میتوان به این عده اشاره کرد : جاحظ (وفات 255 ق. ) کتاب مشهور البیان والتبیین را در بلاغت و معیار های آن نوشته است و نکته هایی  از قبیل ایجاز، اطناب،  مطابقت سخن با مقتضای حال،  توجه  به زیبایی  واژه ها و بر قرار کردن تجانس بین اقسام سخن را شرح کامل داده است. 6   ابن معتز (وفات 297 ق. ) کتاب البدایع را در نقد نوشته است. ابن عبدربه در کتاب عقد الفرید در زمینه ی نقد نیز نکته هایی دارد.  قدامه بن جعفر ( وفات 237 ق. ) رساله ای نوشت  به نام « نقد الشعر» و در آن سعی کرد تا حدودی بین نقد عربی  با موازین نقد یونانی تلفیقی ایجاد نماید 7 و به تمییز نیک و بد در شعر اشاره کند.  ابوالفرج اصفهانی ( وفات 356 ق.) در کتاب الاغانی به نقد شعر هم توجه داشته است. ابو هلال عسکری ( وفات 395 ق. ) «کتاب الصناعتین»  را در نقد ادبی نوشته است. عبدالقـــاهر جرجانی ( وفات 471 ق. ) در کتـــاب مشهور « اسرارالبلاغه » و « دلائل الاعجاز » دیدگاه های خود را در نقد و ادب بیان کرده است.  ضیاء الدین بن اثیر ( وفات 630ق.)  کتاب « المثل السائر فی ادب الکاتب والشاعر » را نوشته که در نقد و بلاغت قابل بحث است. ابن خلکان ( وفات 681 ق. ) نیز در کتاب « وفیات الاعیان »  به مناسبت بعد از نقل شعری به بعضی مضامین مشابه اشاره کرده و به بحث سرقات و انتساب توجه داشته است. 8

 

 

 

           بعد از دوره عباسی:

 

          تسلط مغول ها  بر سرزمین های خلافت اسلامی،  ضعف خلفا،  خارج شدن ممالک غیر عربی از نفوذ فرهنگ عربی و سر انجام بر قراری حکومت ترکان عثمانی بر سرزمین های عربی زبان و عدم توجه آن ها به شعر و ادب،  موجب انحطاط و  بی رونقی بازار شعر و شاعری شد.

 

         از قرن سیزدهم هجری، رفته رفته خون تازه ای در رگ های ادب عربی جریان  یافت و کشور های شمال آفریقا از جمله مصر، تونس و الجزایر آغاز گر نهضت جدید نقد و ادب شدند، اما شعر معاصر عرب را باید در میان شاعران عراقی، لبنانی و سوریه ای جستجو کرد.  در شعر معاصر عرب  می توان به نزار قبانی ( سوری مقیم لبنان )،  نازک الملائکه ( عراقی ) عبدالوهاب البیاتی ( عراقی )  خلیل الحاوی ( لبنانی ) اشاره کرد. 9  در نقد نیز،  از جرجی زیدان،  محمد حسنین هیکل وطه حسین میتوان نام برد.

 

 

 

   نقد ادبی در خراسان قبل از اسلام

 

 

 

          از خراسان قبل از اسلام، آثار ادبی قابل ملاحظهیی به دست آمده است. هرچند از نظر کمیت برای دوران بیش از هزار ساله اندک است و عمده آن مربوط به دوره ساسانیان است، اما همین حجم اندک از نظر کیفی نشانه پرباری ادب این سرزمین به یژه در دوره ساسانیان است. مجموعه اوستا که مقداری از آن منظوم است و کتاب ها و رساله های دیگر نشان از یک ادبیات غنی  در آن دوران دارد.

 

         تاریخ نویسان سده های نخستین اسلامی، از جمله اسحق ندیم، مسعودی، ثعالبی و... از وجود کتاب های با ارزش دینی و غیر دینی در خراسان پیش از اسلام اطلاعاتی بدست داده اند. اشکانیان به آثار یونانیان توجه داشتند. ساسانیان علاوه بر پدید آوردن آثار با ارزش به زبان پهلوی، به جمع آوری و ترجمه آثار فرهنگی سرزمین های دیگر از جمله هند علاقه نشان داده و کتاب های هندی را به زبان پهلوی ترجمه کرده اند. همان طور که از زبان سریانی نیز کتاب هایی به زبان پهلوی برگردانده اند. بدیهی است که در چنان شرایطی به نقد و نقادی هم پرداخته باشند. البته کتابی که منحصراَ از نقد سخن گفته یا اصول نقد را متذکر شده باشد بدست نیامده است، اما وجود ادبیاتی تا این اندازه فراوان و متنوع نمیتواند بدون حضور نقد و نقادان باشد.

 

 

 

             دوره اسلامی :

 

           ادبیات در دوره اسلامی،  با توجه به تغییر خط و دین و تا حدودی زبان، تحت تاثیر فرهنگ پیش از اسلام و فرهنگ اسلامی،  به رشد خود ادامه داد.  از اواخر قرن سوم هجری،  زبان و ادب فارسی امکان جلوه گری یافت و در طول زمان بارور شد.  دوره صفاریان،  دوره ظهور و بروز ادب فارسی بود، دوره  سامانیان دوره اعتلای زبان و ادب فارسی است. با توجه به تشویق و ترغیب سامانیان به فارسی گویی و فارسی نویسی،  نهضتی در مسیر گسترش زبان  فارسی پدید آمد که بنیانی استوار یافت. در این دوره و دوره غزنویان نیز،  نقد جنبه ذوقی داشت. گاه محفل پادشاهان و امیران، مصاف هنرنمایی و بحث و جدل شاعران بود. مناظره و مفاخره شاعران در این دو دوره دیده می شود. در عصر غزنویان در نقدی که فردوسی بر اشعار دقیقی کرده :

 

                            نگه کردم آن نظم سست آمدم         بسی بیت نا تندرست آمدم

 

                            من این را نوشتم که تا شهریار         بدانـــد سخن گفتن نا بکار

 

         علاوه  بر خرده گیری از شعر دقیق و بیان دیدگاه خود شاه را از توجه به سخن بدگویان و سعایت دیگران در باره خود بر حذر داشته است.

 

         معارضه عنصری و غضایری رازی در باب قصیده « بس ای ملک... ) که معروف است، نمونه ای این گونه بحث و جدل هاست که میتواند به نوعی، نقد تلقی شود.

 

         در دوره سلجوقیان و اتابکان و خوارزمشاهیان،  با همه بی اعتنایی  به زبان فارسی و عدم توجه  به ادب و فرهنگ،  باز هم شعر و شاعری از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. عرفان با همه عظمت و غنایی که داشت به ادب فارسی راه یافت و فرهنگ و ادب فارسی را پر بار تر ساخت. علاوه بر این گاه مجلس پادشاهان،  به مجفل انس شاعران بدل می شد.  بعضی از پادشاهان کم و بیش توجهی  به شاعران داشتند  و به طور سنتی دربار همه پادشاهان این سلسله ها و حتی دستگاه وزیران و امیران دست ناشنده آنان و ملوک طوایف، پذیرای شاعران بودند. شگفت آن که با همه  بی اعتنایی  و بی ذوقی  پادشاهان و ملوک طوایف، این دوره از جمله دوره های درخشان فرهنگ و ادب فارسی است. از نظر تعداد شاعران، تنوع سبک های ادبی،  گوناگونی  انواع ادبی،  شیوه های گوناگون کلام،  توجه  به قالب های شعری و توجه به نثر منشیانه، از دوره های پر بار ادب فارسی است. بزرگانی مانند :  اسدی توسی، ناصر خسرو، مسعود سعد. امیر معزی، خیام، سنایی، حسن غزنوی، سوزنی سمرقندی، رشید وطواط،  فریدالدین عطار،  نظامی گنجوی،  خاقانی، ظهیر فاریابی، جمال الدین اصفهانی، انوری، نصرالله منشی، نظام الملک توسی، راوندی، حمیدالدین بلخی، سعدالدین  وراوینی،  محمد غزالی، عین القضاة  همدانی،  نظامی عروضی و بسیاری دیگر،  ستاره های درخشان آسمان ادب این دوره اند.

 

         بدیهی است که نقد در این دوره پر بار، رونق و رواجی داشته است. نقد این دوره غالبا نقد ذوقی است. سخن سنجی بر مبنای سلیقه است و گه گاه نقد فنی و لغوی، توجه به لفظ و معنا در این دوره دیده میشود.  کتاب « ترجمان البلاغه » از محمد بن عمر رادویانی، به گفته ی مولف برای آن نوشته شده است که کتابی به فارسی در بلاغت و انواع صناعات ادبی و شناختن سخنان بی پیرایه و معانی بلند،  ندیده است. 1  پس از او حدائق السحر فی دقایق الشعر، توسط رشیدالدین وطواط در زمینه بلاغت و صناعت نوشته شد. و بعد مقاله های شاعری و دبیری از نظامی عروضی در چهارمقاله، این ها به نقد ادبی وسعت بخشید.  جز این کتاب ها که مستقیما به مباحث ادبی مربوط می شود، کتاب هایی نظیر قابوسنامه از عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر توصیه هایی در  باب شعر و شاعری دارد و چگونگی سرودن شعر.  ناصر خسرو نیز از جمله کسانی است که به نقد شعر و شاعری پرداخته و جایگاه آن را معین کرده است.  مسأله  تقلید و سرقت ادبی هم مورد توجه بوده است. تعریض انوری به معزی و این که :

 

           کس دانم از اکابر گردنکشان نظم           کاو را درست خون دو دیوان به گردن ست

 

         نشانه  توجه شاعران به مبحث سرقات است که از مقوله های نقد ادبی است.

 

         به طور کلی،  شاعران در این دوره از یکدیگر انتقاد می کردند،  نسبت به دیدگاه های یکدیگر حساسیت نشان میدادند.  از سوی دیگر دقت در زندگی شاعران بویژه زندگی خصوصی آنان، نقد تلقی میشد به اضافه این که به عقاید دینی و گاه کلامی و فلسفی یکدیگر هم توجه داشتند. گاه از طریق موازنه،  یکی را بر دیگری ترجیح داده اند. یا خود شاعران،  در باره شاعران دیگر نظر داده اند.  نقد خاقانی از عنصری، از این مقوله است. نظامی گنجوی،  داستان خسرو و شیرین و بهرام و اسکندر را سروده و آن را بر تر از سروده فردوسی می داند. هر چند با احترام از فردوسی یاد می کند :

 

           نگویم چون دگر گوینده ای گفت          که من بیدارم ار پوینده ای خفت

 

          چومن نرخ کسان را بشکنـــم بـــاز           کسی نرخ مرا هــــم بشکنــد باز  

 

          در جای دیگر گوید :

 

          زمن فربه تران کاین جنس گفتنــد            به بازوی ملوک این لعل سفتند

 

         مطالبی از این دست در دوره های بعد هم ادامه دارد.  چنان که سعدی در سرودن حماسه،  فردوسی را به چالش می طلبد و یا حافظ می گوید :

 

          چو سلک در خوشاب ست شعر نغز تو حافظ                

 

                                                       که گاه لطف سبق می برد ز نظم نظامی

 

 

 

            دوره مغول :

 

            باهمه  مصیبتی که در دوره مغول و ایلخانان بر این ملک رفت، فرهنگ پربار خراسانی نگذاشت که شعله های فروزان دانش و ادب خاموش شود. ادبیات و به تبع آن نقد ادبی با همان گرانسنگی و پرباری به حیات خود ادامه داد. بزرگانی همچون مولوی، سعدی، عراقی، خواجو، سلمان ساوجی، عبید زاکانی، حافظ، جامی، عطاملک جوینی، رشیدالدین فضل الله، حمدالله مستوفی، ظهور کردند. نقد ذوقی همچنان ادامه داشت و موازنه نیز کم و بیش از جمله سر گرمی های نقد گونه بود. موازنه نقد نیست، اما زمینه را برای نقد مهیا میکند. همین که شاعری را به دلایلی بر شاعری دیگر ترجیح میدهند، به گونه ای هردو را در ترازوی نقد میسنجند. و این خود راه دقت و توجه به مباحث دیگر نقد، از قبیل توجه به لفظ و معنی و کاربرد بلاغت در شعر را هموار میکند.

 

        در تذکره لباب الالباب از محمد عوفی، تذکره الشعرا از دولتشاه سمرقندی، المعجم فی معاییر اشعارالعجم از شمس قیس رازی، نمونه هایی از اظهار نظر مواف پیرامون شعر شاعران دیده میشود. خواجه نصیر الدین طوسی، در اساس الاقتباس و معیارالاشعار دیدگاه خود را نسبت به شعر و شاعری به روشنی بیان میکند.

 

        نویسندگان و گویندگان این دوره نیز گاه دیدگاه های نقدگونه خود را به نحوی بیان کرده اند.

 

      

 

             نقد ادبی در ادوار متأخر :

 

           پادشاهان صفوی نه نیازمند شاعران بودند و نه التفاتی به زبان فارسی داشتند. شاهان نخستین این سلسله به امور نظامی و سیاسی سرگرم بودند و شاهان واپسین در گیر و گرفتارمسائل خصوصی و شخصی و امور حرمسرا و عیاشی. سرایندگان باید گوهر خود را به خریداری دیگر عرضه میکردند، به گورگانیان هند که شاعران را مینواختندو زبان فارسی را پاس میداشتندو این قند فارسی به دهلی و آگره  و آن نواحی برده شد.

 

        در دوره ای که به نام صفویان معروف است، شعر و شاعری رونقی بسزا داشت و شاعران بسیار به هند رفتند و یا در هند زاده شدند و نشو و نما یافتند. شعر هندی در این دوره ایجاد و تکامل یافت و مضمون سازی بدان پایه بالا گرفت که عوام و بازاریان نیز به شعر پرداختند.

 

        در هند نقد شعر بین شاعران ـ که گاه رنگ خرده گیری هم داشت ـ رواج پیدا کرد. گاه پادشاهان نیز در نقد و انتقاد شرکت میجستند. از نکته بینی های پادشاهان و شاعران حکایت ها برجای مانده است.

 

       در دوره صفویه و قاجاریه چند شاعر و تذکره، از جمله تذکره نصرآبادی و آتشکده آذر در مواردی به بحث شعر و شاعری و بخصوص شعر شاعر مورد نظر پرداخته است. آذر بیگدلی، گاه به صراحت حتی معاصرانش را از دم تیغ انتقاد گذرانده است. البته نقد او و امثالش ذوقی است و برخورد او با شعر از موازین نقد امروزی نیست.

 

        شکل گرفتن نهضت مشروطه و ایجاد وسایل اطلاعات جمعی، خصوصا نشر جریده سراج الاخبار شعر وشاعری را به سوی مسایل اجتماعی و سیاسی سوق داد. شاعران به شعر سیاسی و اجتماعی پرداختند وبر رواج آن افزودند. وفور مطبوعات، مجلات و روزنامه ها نیز شعر را از دربار به میان مردم برد.

 

       آشنایی با فرهنگ و تمدن اروپایی، ترجمه کتاب های شاعران و نویسندگان اروپایی، پیروی از شیوه های نقادی اروپائیان، به دگرگونی ذهن و ذوق مردم ما منجر شد. ترجمه کتابهای نقد از منتقدان بزرگ اروپای قرن نوزدهم و قرن بیستم موجب تحول نقد در کشورما شد. از سالهای چهلم سده چهاردهم هجری به بعد، نقد ادبی در کشور ما مثل انواع دیگر جدی گرفته شد، مقالات و کتبی در باره نقد نوشته شد و عملا نیز منتقدین به نقد آثار ادبی پرداختند.

 

[1]  ـ صورتگر، لطفعلی، سخن سنجی، انتشارات ابن سینا، چاپ پنجم، تهران:1346، ص 5.

 

[2]  ـ فرای، نورتروپ، تحلیل نقد، ترجمه صالح حسینی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، تهران : 1377،  108

 

[3]  ـ زرینکوب، عبد الحسین، آشنایی با نقد ادبی، انتشارات سخن،  چاپ دوم، تهران : 1372، ص 54.

 

4  ـ صورتگر، دکتر لطفعلی، سخن سنجی، ص 9. 

+درج شده توسط مترجم عربی - دکتر مهدي شاهرخ در سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰و ساعت 0:38|